خرید زمین

در شهری یک نفر زمین خود را برای ساختن آپارتمان30 طبقه آماده می کند و چون خودش بودجه برای ساخت آن را ندارد هر طبقه را به شخصی می فروشد او دو طبقه را می فروشد و طبقه سوم را به یک آدم ساده لوح به دو برابر قیمت واقعی می فروشد از قضا این شخص یک رفیق اصفهانی داشته و چون اصفهانی از ماجرا باخبر می شود زمین رفیقش را به قیمت بیشتری از او می خرد تا فروشنده را ادب نماید چون در قرارداد به جز طول و عرض مقدار ارتفاع را هم 3متر قید کرده بودند اصفهانی از 3متر خود 10 سانتی متر را نمی سازد وقتی طبقه بعدی به فروش می رود و خریدار قصد ساخت دارد اصفهانی به او می گوید باید 10 سانتیمتر مرا خالی بگذاری . فروشنده هر کاری می کند موفق نمی شود بقیه طبقات را بفروشد برای همین تمام پولی که از آن ساده لوح گرفته بود را به او پس می دهد تا از خیر 10 سانتیمترش بگذرد.

خرید جهنم

یک کشیش در کلیسا مرتباً زمینهای بهشت را به قیمت گزاف به اهالی ساده لوح یک شهر می فروشد یک اصفهانی که در آنجا حضور داشته هر چه او را نصیحت می کند تا از فریب مردم دست بردارد اما او قبول نمی کند . در یک روز که همه مردم در کلیسا در حال عبادت بودند و کشیش داشت زمینهای بهشت را می فروخت فرد اصفهانی از او تقاضای خرید کل جهنم را می کند .کشیش ابتدا راضی نمی شود ولی با اصرار مردم زمینهای جهنم را به قیمت ناچیزی به او می فروشد آنگاه فرد اصفهانی رو به مردم می کند و می گوید از این به بعد دیگر زمینهای بهشت را نخرید زیرا که خدا یک جهنم بیشتر ندارد آنهم که دیدید من یکجا خریدم و حاضر نیستم کسی را در ملک خود جای بدهم . کشیش هم هر چه می کند که جهنم را از او پس بگیرد او راضی نمی شود.

قتلس بدم  

روزی شخصی به اصفهان می رود و به مغازه ای شلوغ رفته و از او 1000 تومان تخمه می خواهد چون روز قتل بوده فروشنده به او می گوید قتلس بدم و مشغول مشتری دیگری می شود آن شخص باز تقاضای خود را تکرار می کند و باز فروشنده می گوید قتلس بدم آن شخص فکر می کند قتلس نام نوعی تخمه است می گوید پس 500 تومان قتلس و 500 تومان ژاپنی بدین . 

واسه شوما

روزی یک اصفهانی به شیراز می رود می بیند مردم در صف ایستاده اند جلو می رود و از یک نفر می پرسد حج آغااین صفا واسه چیس آن شخص در جواب می گوید واسه شوما (پودر لباسشویی ) اصفهانی فکر می کند به لهجه خودشان جوابش را داده و گفته واسه شما بنابراین از همه تشکر می کند که به خاطر ورود او به شیراز صف کشیده اند .

نظرات شما عزیزان:

مهتاب نادم شفیعی

ساعت1:46---6 خرداد 1393

- [ایمیل]

خیلی انی بود

شریف

ساعت17:43---29 بهمن 1392

[وب سایت] - [ایمیل]

خیلی هم جالب نبود

پری ناز

ساعت21:30---29 مهر 1392

سلام نبینم دادا به اصفهونیا توهین کنیندا

پدرام

ساعت8:44---29 مرداد 1392

[وب سایت]

ایول جوکای تازه ای بود . زرنگتر از اصفهانی جایی پیدا نمیشه .

محمد

ساعت10:47---14 مرداد 1392

[وب سایت]

حالم از لطیفه های اصفهونی به هم میخوره . خیلی بیمزه بود

امیر

ساعت9:11---13 مرداد 1392

[وب سایت]

چه بی مزه بودن . جوک فقط جوک لری

نام :

آدرس ایمیل:

وب سایت/بلاگ :

متن پیام:

نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

 

 

 

عکس شما

آپلود عکس دلخواه: